نویسنده: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون


 

بی‌گمان چیزی که باعث تمیز یک جامعه‌ی پیش‌رفته از یک جامعه‌ی عقب افتاده است میزان پیش‌رفت و نفوذ علم در جامعه است. پله‌ی نخست پیش‌رفت علمی، سواد است. به همین دلیل میزان باسوادی در یک جامعه از جمله نخستین شاخص‌های تعالی آن جامعه است. هر چه اقشار بیشتری از جامعه باسواد باشند تعداد عاشقان علم در زمینه‌های مختلف در بین این باسوادان بیشتر خواهد بود و همین گروه هستند که عمدتاً می‌توانند پیش‌رفت‌های جهشی علمی آن جامعه را رقم زنند. این که سیاست ترویج علم در یک جامعه جزو سیاست‌های راهبردی آن جامعه محسوب می‌شود نه به این معناست که در آن جامعه علم وجود ندارد یا رایج نیست و نیاز به ترویج دارد بلکه به این معناست که حد بالایی برای پیش‌رفت علم متصور نیست و جوامع برای این‌که در رقابت برای پیشرفت از یک‌دیگر عقب نمانند یا خیلی عقب نمانند لازم دارند که سیاستی را اتخاذ کنند که اولویت آن توسعه‌ی کمی و کیفی دانش‌طلبی در جامعه باشد. مهم‌ترین نکته‌ای که باید در چنین سیاستی مد نظر قرار گیرد این است که انگیزه‌ی علم‌جویی در رشته‌ها و زمینه‌های مختلف در کل جامعه ترویج شود نه این که به طور دستوری و متمرکز بعضی از رشته‌های خاص به شیوه‌های خاصِ مورد نظر اولیای امور رشد داده شود. چنین رشدی حالتی سرطانی دارد به این معنا که قسمتی به طور ناهماهنگ با بقیه‌ی قسمت‌ها رشد می‌نماید و آن‌چنان که باید بازده نخواهد داشت. سیاست ترویج علم هم‌چون سیاست‌های اقتصادی-اجتماعی باید بر اساس آزاد گذاری افکار جامعه و امکان رشد دادن به تمام قسمت‌های جامعه باشد. در چنین صورتی استعدادهای مختلف، خود، جایگاه رشد بهینه‌ی خویش را می‌یابند و به پیش‌رفت‌های شگرف خودجوش دست می‌یازند. آنگاه، چنین جامعه‌ای به طور هماهنگ و با سرعت در همه‌ی زمینه‌ها پیش‌رفت خواهد کرد بدون این که هزینه‌بری یا وقت‌گیری زیادی برای حاکمیت داشته باشد زیرا در این سیاست، کارها به عهده‌ی خود مردم و استعدادها گذاشته شده است و دولت رأساً در امور دخالت مستقیمی ندارد.
لازم است علم و توسعه‌ی آن به شناخت و بینش علمی تبدیل شود و این بینش به همه‌ی لایه‌های جامعه رسوخ پیدا کند تا اثربخشی آن در توسعه‌ی جامعه هویدا گردد. هم‌چون هر فعالیت دیگری، علم نیز برای پرورش و بالش نیازمند محیط مناسبی است. هم‌چنین پیش‌رفت علم نیاز به یک سری فرایندهای پشتیبانی‌کننده دارد. وجود این عوامل پشتیبانی کننده و محیط مناسب است که هویت یک جامعه‌ی رو به توسعه را تشکیل می‌دهد. در صورتی که علم در جامعه نهادینه شده باشد خود به خود جامعه برای علم و عالمان ارزش فراوانی قائل خواهد بود و دانشوران در آن جامعه خود را دارای احترام و ارج و قرب احساس می‌کنند و وقتی مشاهده می‌کنند که یافته‌ها و نتایج و گفته‌های آنها در جامعه شنونده و خریدار و علاقه‌مند دارد خود به خود بیش از پیش در راه باردهی بیشتر و بیشتر تشویق می‌شوند و این گونه است که پیشرفتی ناگهانی و تصاعدی برای جامعه حاصل می‌شود. پس مهم‌ترین رسالت یک حاکمیتِ آگاه، نهادینه کردن ارزش گذاری برای علم و فرهنگ در کل طبقات جامعه است.
در حقیقت این که بگوییم جامعه‌ای از جامعه‌ای دیگر باهوش‌تر است سخن درست یا کاملی نیست. در جوامع گوناگون استعدادهای مختلفی در زمینه‌های گوناگون وجود دارد و این به طور متوسط برای جوامع مختلف یکسان است. آن‌چه که برای جوامع مختلف تفاوت می‌کند این است که به خاطر پیشینه‌های تاریخی مختلف و پیش‌رفت‌ها یا پس‌رفت‌های مختلفِ جوامع گوناگون به دلایل اجتماعی گوناگون، در حال حاضر حاکمیت‌های گوناگونی در آنها مستقر است. حاکمیت‌های پیش‌رفته‌ی موجود در برخی، بیشتر بر مبنای منطق و تجارب به دست آمده‌ی گذشته استوار است و در آنها سیاست‌های ترویج علم به گونه‌ای است که استعدادهای مختلف، کشف و رشد داده می‌شوند در حالی که در جوامع دیگر که دارای حاکمیت‌های متشتت غیر منطقی هستند این استعدادها کشف نمی‌شوند و طبعاً مورد حمایت و رشد قرار نمی‌گیرند و هرز می‌روند و اگر امکان داشته باشند از آن جامعه می‌گریزند. پس این‌گونه نیست که چنین هوش‌ها و استعدادهایی در این جوامع وجود ندارد.
مسأله‌ی مهمی که لازم است در سیاست ترویج علم در نظر گرفته شود این است که با موضوع علم و پیشرفت علم تمی‌توان به صورت دستوری برخورد کرد. یعنی این طریقه‌ی معقولی نیست که اولیای امور بدون داشتن بینشی علمی دست‌یابی به یک نتیجه‌ی علمی یا فنی ویژه را در دستور کار قرار دهند و با تزریق و تمرکز پول و نیرو سعی بر حصول نتیجه‌ی بعضاً زوری در آن گردد. چنین پیشرفت‌هایی معمولاً نه عمیق خواهند بود و نه پایدار. بهترین طریق برای ترویج علم، اجازه‌ی آزادِ باروری به آن در زمینه‌های مختلف و رصد کردن میوه‌های حاصل از درخت‌های مختلف رشد یافته در بستر جامعه است تا به موقع مورد بهره‌برداری عملی قرار گیرند. این مطلب را به زبان دیگر می‌توانیم این‌گونه بیان کنیم که جامعه باید به چنان رشدی برسد که دانشمندان مختلفش را صرفاً به خاطر فکر کردن و آزمایش کردن‌هایشان ولو نتایج عملی فوری نداشته باشند و نیز ولو در بسیاری از موارد با شکست رو به رو شوند مورد حمایت مدام قرار دهد تا کم کم علم آنها شکوفا و شکوفاتر شود و نتایج عملی بیشتری به بار آورد. باید ریاضی‌دان‌های بزرگی مسائل دیفرانسیل و انتگرال و هندسه‌ی تحلیلی که زمانی بیشتر انتزاعی می‌نمود را توسعه می‌دادند و در این راه مورد حمایت جامعه‌اشان بودند و فیزیکدانانی مسائل انتزاعی و شاید بیشتر سرگرم کننده‌ای مثل جادبه‌ی ثقلی و قوانین حرکت را کشف و فورموله می‌کردند و به خاطر همین سرگرمی‌های علمی مورد حمایت جامعه‌اشان می‌بودند تا اکنون انسان بتواند به فضا سفر کند یا چنین پیشرفت‌های شگرفی در زمینه‌های مختلف مهندسی کسب کند.
هنگامی که علم برای یک جامعه واقعاً به صورت یک ارزش درآید (که جا انداختن و بها دادن به آن عمدتاً به دید حاکمان سیاسی جامعه بستگی دارد) آن‌گاه آحاد جامعه ملاکی برای ارزش‌گذاری به دست می‌آورند که علمی است، یعنی این که هر کدام میزان پیشرفت یا بهتر بودن خود را علمی‌تر بودن یا داناتر بودن خود می‌داند. گرچه این امر برای ما به خاطر آموزه‌های فرهنگی و دینی‌امان بدیهی به نظر می‌رسد اما واقعاً ممکن است در جوامعی در مقاطعی از زمان علم ارزش نبوده باشد و حتی مثلاً در بعضی جوامع فئودالی ضد ارزش تلقی شده باشد. اما اگر آن‌گونه باشد که برای افراد جامعه، علم ارزش واقعی تلقی شود آن‌گاه همه بهتر بودن خود را در عالم‌تر بودن خود می‌بینند. نتیجه‌ی چنین دیدی این است که در حالی که جامعه آزاد است و نهادهای مختلف آن که به طور مستقیم یا غیر مستقیم توسط مردم انتخاب می‌شوند و به خاطر چنین حکومت مردم بر مردمی پایدار می‌ماند و در معرض اضمحلال یا دگرگونی‌های بنیادی پیش بینی نشده قرار نمی‌گیرد، اما روال پیشرفت به سوی جلو و پیش بردن علم و فن خواهد بود چون این برای مردم نهادینه شده است که عالم‌ترینشان بهترینشان برای منتخب شدن جهت اداره‌ی امور جامعه است. و این حاکمین یا کارگزاران عالِمِ انتخاب شده خود راه‌کارهایی عالمانه را برای پیشرفت جامعه‌اشان در پیش می‌گیرند. به این ترتیب جامعه‌ای با ثبات و پیش‌رو در زمینه‌های مختلف فرهنگی و علمی و فن‌آوری پدید خواهد آمد.
موضوع پیشرفت علمی در جامعه از جنبه‌ای شبیه مسأله‌ی تکامل موجودات زنده است. همان‌گونه که در زیست شناسی در مسیر تغییر تدریجی انواع بر حسب شرایط محیطی گاه جهشی ژنتیکی تغییر عمده‌ای را به صورت ناگهانی در نوع برای امکان بهتر و بیشتر بقا و پیشرفت و سازگاری او پدید می‌آورد در جامعه‌ای که علم در آن نهادینه شده باشد و دانشوران آن در اندیشه و عمل و ترویج یافته‌هایشان آزادی عمل داشته باشند گاه وجود نخبگان ویژه‌ای در بین آنان می‌تواند به تنهایی تحولات پیش برنده‌ی بزرگی را در کل جامعه ایجاد کند غیر از این که نام خود آن دانشمند را نیز جاودانه نماید. اثر چنین پیشرفت‌های جهشی اگر بیشتر نباشد مسلماً کمتر از اثر پیشرفت کلی و نسبتاً آرام علم در کل جامعه نمی‌باشد. چنین جهش‌هایی اصلاً دستوری نیستند و نیز اصلاً قابل پیش بینی نمی‌باشند و تنها حاکمان هوشمندند که می‌دانند باید محیط جامعه را مساعد کنند تا این استعدادهای جهشی شروع به جهش کنند، استعداهایی که بسیاری خود نیز به استعداد خود تا قبل از شکوفا شدن در چنین جامعه‌ای واقف نیستند.
بیش‌ترین اثر بر ترویج علم مطمئناً از مجاری گوناگون نظام آموزشی جامعه حاصل می‌شود. در دوره‌های رسمی، این نظام از مرحله‌ی آموزش پیش از دبستان تا دوره‌های فوق تخصصی، در بر دارنده‌ی طیف گسترده‌ای از انواع آموزش در سطوح و اشکال مختلف است. در کنار آنها آموزش‌های غیر رسمی به عنوان مکمل نیز وجود دارد که ماهیتاً نمی‌توانند با آموزش‌های رسمی فرق داشته باشند. این آموزش‌های رسمی و غیر رسمی متناسب با متوسط سن عقلی جامعه برنامه‌ریزی و تعریف و تدوین می‌شود و در حال حاضر تقریباً جنبه‌ی بین المللی پیدا کرده است. پایه‌های ترویج علم و علاقه مند نمودن علمی دانش پژوهان در این دوره‌ها گذاشته می‌شود، و به همین لحاظ این دوره‌ها در جوامع مختلف از اهمیت بالایی برخوردارند و غالباً طی نمودن آنها برای همه‌ی افراد از لحاظ قانونی الزامی تلقی می‌شود. هر دوره‌ای بر حسب ویژگی‌هایش دارای مقتضیات خاص خود می‌باشد. به همین سبب لازم است سیاست ترویج علم تبدیل به مجموعه سیاست‌هایی شود که هر کدام متناسب باشد با دوره، مقطع و وضعیتی ویژه. آن سیاست ترویجی توفیق حاصل می‌نماید که قادر باشد همه‌ی مخاطبان خود را تحت پوشش قرار دهد و هیچ دسته و گروهی را نادیده نگیرد و نیازها و امکانات هر یک را مد نظر قرار دهد و بر اساس آنها روش‌های متناسب را در پیش گیرد و بر اصل تداوم و ناگسستگی و تغییر و اصلاح مداوم تأکید نماید. برای ترویج این چنینی علم، نخست باید دولت و حاکمیت، خطوط اصلی کارهای اجرایی برای حمایت عملی از علم و ترویج آن را برنامه ریزی و اجرایی کنند و سپس در عمل پای کل جامعه برای ترویج سیاست ترویج علم به میان کشیده شود و هر نهادی که بتواند سهم بیشتری در این زمینه داشته باشد مورد حمایت و تشویق بیشتر دولت قرار گیرد.